این جنگل چوب خورده

توو نعره های خفیفش 

شیر لگد خورده داره

دریاست دریایِ  تابوت

رو شونه های نحیفش 

مُرغابی مُرده داره

طفلک همش لَنگ نونه 

این سفره هرچی که داشته 

برداشته و بَذل کرده

از تشنگی نصفِ جونه 

این مشک دستاشو عُمری 

نذر ابوالفضل کرده

این صورتِ استخونی 

از فقر سیلی که می خورد

درد  و فراموش می کرد

البته یادم نمیره

وقتی جوون بود با فوت

خورشید و  خاموش می کرد

روحی که رو موج اف  اِم

میشَست کنج اتاق و

سرگرم بختِ خودش بود

لبخند میزد به آفَت 

سیبی که نعشش همیشه 

زیر درخت خودش بود

ای چِرک رو  اسکناسا

اَرابه ی ناشناسا 

پیکان دلتنگ بابا

بارِ تلنبار مونده 

از شهر و از یار مونده 

قربانی جنگ بابا

پیجامه یِ بی ادامه

چشم انتظار یه نامه

تسیبح و سجاده بابا

ای سُرفه های پر از دود

ویرونه ی شاه مقصود 

از سکه افتاد بابا

میگفت جاهل که بودم

عمر عزیزم هدر شد 

تووی صف سینماها

میگفت امروز  دیگه

نقش مهمی ندارم 

تویِ تئاتر شماها

میگفت ده سال  هر روز

راه دوا خونه ها رو 

تَرک موتور گریه کرده

از اون سر چاله میدون

تا این سرِ توپ خونه 

با توپ پُر گریه کرده

میگفت ما مُرغ شامیم

حالا یا بزم عروسی

یا مجلس سوگواری

میگفت فرقی نداریم 

فرق ما دوتا شبیه

اسب کالِسکه ــَست و گاری

میرفت و میگفت پشت

لبخند سه در چهارم 

قسطِ عقب مونده دارم

میگفت از من گذشته 

میرفت و میگفت امشب 

مهمون نه دارم

ای آخرین شاهنامه 

افسانه ی بی ادامه

بی سنگ و کَباده بابا

تنهایی پَرده خونا 

تَه مونده یِ پهلوونا

از اسب  افتاده بابا

شاعر : حسین صفا

منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود آهنگ جدید,Mp3Download isrevers چیت گیم مجازی آنلاين | دانلود کتاب انگلیسی، آموزش زبان انگلیسی کانال تلگرام فرهنگ و هنر جان موزیک دستگاه بسته بندی صنایع ماشین سازی مسائلی اصفهان کلید سازی ذاکری امیر حسین دامن دریا