گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم

چه بگویم که غم از دل برود چو ن تو بیایی

ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه

ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی

شمع را باید از این خانه به در بردن و کشتن

تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی

عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت

همه سختست تحمل نکنم بار جدایی


به به چه روز خوبی چه حسن تصادفی ، حامد آقا حامد حامد بده بهش خفش کن آبرو باسم نذاشته چشه باسه چی همچین وحشی شده خجالت نمی کشه ، چی می خوای دنبال چی می گردی ، این همه کوفت و زهره مار داری یه آرام بخش درست و حسابی نداری ، چرا فلوکساتین دارم اگزاسپام دارم دیاسپام دارم دروزپام دارم ، بابا این زپام زپام ها رو نمی خوام یه آرامش قوی هالا ،کس دارم خیلی عالیه خیلی خوش اخلاقت می کنه بیا بیا بگیر ، این چیه ، اول ا تو بخور ، اینو مادر داده بدی به من هان مادر داده آره ، آره بابا داد نزن بیا ،بزا تو جیبم ، دستت چی شده دعوا کردی نه کتکت زدن هان اًی بی غیرت لال شدی ولی علی خوشم اومد ازت آفرین باریکلا کیف کردم اونجور جلوش وایستادی قوم ظالمین همینه دیگه باید تو روش وایستاد داد زد تا حق تو ازش بگیری ، تو هم داد بزن ،من نمی تونم داد بزنم من هیچ وقت این طور روشون واینستادم من بابا یه آدم ترسو بدرد نخورم من مثه تو نیستم ، موبایل داری ، موبایل بیا دیگه دارم حالم از این خونه بهم می خوره از این آدم های دور و ور بابا نزدیکه چهل سالمه می دونی خیره سرم نه شغله ثابتی دارم نه خونه و زندگی مستقل نه زنی نه بچه ای آخه من کی باید رو پا خودم وایستم هان رو هر دختری دست گذاشتم ایراد گرفت بابا که نه آقا این بدرد ما نمی خوره این خونش به خونه ما نمی خوره کلاسه ما این نیست بهش می گم بابا من می خوام یه آپارتمون بگیرم خونه و زندگی را بندازم میگه با کدوم پول تو اصلا می دونی بابا چقدر پول داره نه واقعا می دونی آره دیگه رءیس کارخونه و صنف بلور است ولی می دونی ثروت واقعی بابا چقدره نه می دونی الو محسن جون سلام علی ام الو الو الو علی ام سنتوری کاشونک قربونت برم جونم . الو باز یه پیغام دیگه از علی بد بخته علی تنها علی پر غم امشب ریختن تو عروسی مون زدن سازم و لت و پار کردن خودمو علیل و چلاق کردن فقط همینو کم داشتم مهم نیست دنبال مهم نیست تموم این حرف ها بهونست بهانه های عاشقانه است اما تو کوه درد باش طاقت بیار و مرد باش ، همین طور نشستین به این شعر و ورا گوش می دین که چی بشه ، اوا چرا خاموش کردی بیچاره مگه نشنیدی چی گفت یه چیزیش شده چلاق شده ، شنیدم هیچ چیش نیست ، این وقت شب گناه داره لابد دکتری دوایی چیزی احتیاج داره ، نه خیر خیالتون راحت .


این بچه لاکپشتِ نگون بخت

سال هاست…

از تخم در می آید

وُ سوی تو می دود!

اما مُقدر است

در آخرین قدم

یعنی در آستانه ی دریا

دَمر شود

نُه ماه غلت خوردم وُ

اصرار داشتم

در آن رَحِم لباس شوم

تا بپوشی ام

هر نطفه ای

که دوست ندارد پسر شود…

هر نطفه ای

که دوست ندارد وَرم شود…

گفتم وَرم شوم!

وَرمی در درونِ تو!

تا هی بزرگ تر بشوم

تا جنونِ تو

همراه قد کشیدن من

بیشتر شود…

شعر : حسین صفا


کجا می ری این موقع شب یه دقیقه من نمی تونم تنها باشم ، مامانت می گه بهتره من برم بهش یه سری بزنم اون که الآن کس و کاری و نداره ، کی می گه نداره پدر داره مادر داره برادر داره اون تمایل کوفتی هست فقط انقدر همه رو تیغ زده هیشکی چشم دیدنه شو دیگه نداره ، مادر تو که می شناسی هی همش می گه گناه داره گناه داره دلش برای همه می سوزه ، خوب دل منم می سوزه ولی اون دیگه شوهر من نیست من دیگه تصمیم خود مو گرفتم با هاش هیچ آینده ای ندارم هیچ امنیتی ندارم مگه آدم چقدر زنده می مونه آخه اینم شد زندگی ، آروم باش ، چه جوری آروم باشم دیگه تحمل هیچی رو ندارم از همه چی حالم بهم می خوره از همه چیز بدم می آد از این شهر خشن دروغ گو بی رحم که همه رو معتاد و بد بخت می کنه کی فکر شو می کرد علی سنتوری که از اون خانی آباد تا همین شمرون کوفتی همه عاشقش بودن به این روز بیوفته مجوز همه کنسرتاشو لغو کردن کاست شو نذاشتن بده بیرون باسه چندر غاز پول مجبور شد بره خونه هر ننه قمری بزنه برا اجاره خونه این اون که چی یکی پول نداشت یکی می خواست بهش حال بده کشید خورد آه علی سنتوری اینم شده وعض ما .

چاپ اول کتاب از نظر من قابل انتشار نیست به علت یه سری اشکالات so منتظر چاپ بعدی هستیم.


این جنگل چوب خورده

توو نعره های خفیفش 

شیر لگد خورده داره

دریاست دریایِ  تابوت

رو شونه های نحیفش 

مُرغابی مُرده داره

طفلک همش لَنگ نونه 

این سفره هرچی که داشته 

برداشته و بَذل کرده

از تشنگی نصفِ جونه 

این مشک دستاشو عُمری 

نذر ابوالفضل کرده

این صورتِ استخونی 

از فقر سیلی که می خورد

درد  و فراموش می کرد

البته یادم نمیره

وقتی جوون بود با فوت

خورشید و  خاموش می کرد

روحی که رو موج اف  اِم

میشَست کنج اتاق و

سرگرم بختِ خودش بود

لبخند میزد به آفَت 

سیبی که نعشش همیشه 

زیر درخت خودش بود

ای چِرک رو  اسکناسا

اَرابه ی ناشناسا 

پیکان دلتنگ بابا

بارِ تلنبار مونده 

از شهر و از یار مونده 

قربانی جنگ بابا

پیجامه یِ بی ادامه

چشم انتظار یه نامه

تسیبح و سجاده بابا

ای سُرفه های پر از دود

ویرونه ی شاه مقصود 

از سکه افتاد بابا

میگفت جاهل که بودم

عمر عزیزم هدر شد 

تووی صف سینماها

میگفت امروز  دیگه

نقش مهمی ندارم 

تویِ تئاتر شماها

میگفت ده سال  هر روز

راه دوا خونه ها رو 

تَرک موتور گریه کرده

از اون سر چاله میدون

تا این سرِ توپ خونه 

با توپ پُر گریه کرده

میگفت ما مُرغ شامیم

حالا یا بزم عروسی

یا مجلس سوگواری

میگفت فرقی نداریم 

فرق ما دوتا شبیه

اسب کالِسکه ــَست و گاری

میرفت و میگفت پشت

لبخند سه در چهارم 

قسطِ عقب مونده دارم

میگفت از من گذشته 

میرفت و میگفت امشب 

مهمون نه دارم

ای آخرین شاهنامه 

افسانه ی بی ادامه

بی سنگ و کَباده بابا

تنهایی پَرده خونا 

تَه مونده یِ پهلوونا

از اسب  افتاده بابا

شاعر : حسین صفا


خیال میکردم

برای پیشونیم

یه خونه ی کوچیک

رو شونه هات داری

چه بی دلیل چه زود

بهونه گیر شدی

چقد دلیل واسه

بهونه هات داری

آهای فرصت کم

آهای راه زیاد

یه عمر فاصله بود

از تو به این آغوش

بین منو تو هنوز

یه ریز برف میاد

به دیدنم که میای

لباس گرم بپوش

به دیدنم که میای

برام گلاب بیار

که مزه مزه کنم

نفس کشیدنِ تو

برای تشنگیام

یکم سراب بیار

که باز دوره کنم

خیال ِ دیدن تو…

بخاطر تو دلم

با اینکه زود شکست

نه پای درد دل ِ

هرکی رسید نشست

به دیدنم که میای

برام ستاره بیار

چراغ ِ اول این

شبو تو روشن کن

بازم اگه حرفام

حوصلتو سر برد

هنوز سحر نشده

هوای رفتن کن

 

 که باز دوره کنم خیال دیدن تو…

شاعر : حسین صفا


گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم

چه بگویم که غم از دل برود چو ن تو بیایی

ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه

ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی

شمع را باید از این خانه به در بردن و کشتن

تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی

عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت

همه سختست تحمل نکنم بار جدایی


به به چه روز خوبی چه حسن تصادفی ، حامد آقا حامد حامد بده بهش خفش کن آبرو باسم نذاشته چشه باسه چی همچین وحشی شده خجالت نمی کشه ، چی می خوای دنبال چی می گردی ، این همه کوفت و زهره مار داری یه آرام بخش درست و حسابی نداری ، چرا فلوکساتین دارم اگزاسپام دارم دیاسپام دارم دروزپام دارم ، بابا این زپام زپام ها رو نمی خوام یه آرامش قوی هالا ،کس دارم خیلی عالیه خیلی خوش اخلاقت می کنه بیا بیا بگیر ، این چیه ، اول ا تو بخور ، اینو مادر داده بدی به من هان مادر داده آره ، آره بابا داد نزن بیا ،بزا تو جیبم ، دستت چی شده دعوا کردی نه کتکت زدن هان اًی بی غیرت لال شدی ولی علی خوشم اومد ازت آفرین باریکلا کیف کردم اونجور جلوش وایستادی قوم ظالمین همینه دیگه باید تو روش وایستاد داد زد تا حق تو ازش بگیری ، تو هم داد بزن ،من نمی تونم داد بزنم من هیچ وقت این طور روشون واینستادم من بابا یه آدم ترسو بدرد نخورم من مثه تو نیستم ، موبایل داری ، موبایل بیا دیگه دارم حالم از این خونه بهم می خوره از این آدم های دور و ور بابا نزدیکه چهل سالمه می دونی خیره سرم نه شغله ثابتی دارم نه خونه و زندگی مستقل نه زنی نه بچه ای آخه من کی باید رو پا خودم وایستم هان رو هر دختری دست گذاشتم ایراد گرفت بابا که نه آقا این بدرد ما نمی خوره این خونش به خونه ما نمی خوره کلاسه ما این نیست بهش می گم بابا من می خوام یه آپارتمون بگیرم خونه و زندگی را بندازم میگه با کدوم پول تو اصلا می دونی بابا چقدر پول داره نه واقعا می دونی آره دیگه رءیس کارخونه و صنف بلور است ولی می دونی ثروت واقعی بابا چقدره نه می دونی الو محسن جون سلام علی ام الو الو الو علی ام سنتوری کاشونک قربونت برم جونم . الو باز یه پیغام دیگه از علی بد بخته علی تنها علی پر غم امشب ریختن تو عروسی مون زدن سازم و لت و پار کردن خودمو علیل و چلاق کردن فقط همینو کم داشتم مهم نیست دنبال مهم نیست تموم این حرف ها بهونست بهانه های عاشقانه است اما تو کوه درد باش طاقت بیار و مرد باش ، همین طور نشستین به این شعر و ورا گوش می دین که چی بشه ، اوا چرا خاموش کردی بیچاره مگه نشنیدی چی گفت یه چیزیش شده چلاق شده ، شنیدم هیچ چیش نیست ، این وقت شب گناه داره لابد دکتری دوایی چیزی احتیاج داره ، نه خیر خیالتون راحت .


این بچه لاکپشتِ نگون بخت

سال هاست…

از تخم در می آید

وُ سوی تو می دود!

اما مُقدر است

در آخرین قدم

یعنی در آستانه ی دریا

دَمر شود

نُه ماه غلت خوردم وُ

اصرار داشتم

در آن رَحِم لباس شوم

تا بپوشی ام

هر نطفه ای

که دوست ندارد پسر شود…

هر نطفه ای

که دوست ندارد وَرم شود…

گفتم وَرم شوم!

وَرمی در درونِ تو!

تا هی بزرگ تر بشوم

تا جنونِ تو

همراه قد کشیدن من

بیشتر شود…

شعر : حسین صفا


کجا می ری این موقع شب یه دقیقه من نمی تونم تنها باشم ، مامانت می گه بهتره من برم بهش یه سری بزنم اون که الآن کس و کاری و نداره ، کی می گه نداره پدر داره مادر داره برادر داره اون تمایل کوفتی هست فقط انقدر همه رو تیغ زده هیشکی چشم دیدنه شو دیگه نداره ، مادر تو که می شناسی هی همش می گه گناه داره گناه داره دلش برای همه می سوزه ، خوب دل منم می سوزه ولی اون دیگه شوهر من نیست من دیگه تصمیم خود مو گرفتم با هاش هیچ آینده ای ندارم هیچ امنیتی ندارم مگه آدم چقدر زنده می مونه آخه اینم شد زندگی ، آروم باش ، چه جوری آروم باشم دیگه تحمل هیچی رو ندارم از همه چی حالم بهم می خوره از همه چیز بدم می آد از این شهر خشن دروغ گو بی رحم که همه رو معتاد و بد بخت می کنه کی فکر شو می کرد علی سنتوری که از اون خانی آباد تا همین شمرون کوفتی همه عاشقش بودن به این روز بیوفته مجوز همه کنسرتاشو لغو کردن کاست شو نذاشتن بده بیرون باسه چندر غاز پول مجبور شد بره خونه هر ننه قمری بزنه برا اجاره خونه این اون که چی یکی پول نداشت یکی می خواست بهش حال بده کشید خورد آه علی سنتوری اینم شده وعض ما .

چاپ اول کتاب از نظر من قابل انتشار نیست به علت یه سری اشکالات so منتظر چاپ بعدی هستیم.


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دنیای رسانه 24 مووی | 24movie بزنگ | بازار کومباین دانلود فیلم جدید خرید و فروش برند تجاری تك فايل واگویه هایِ یک ذِهن مُتِشَنّج حمل بار آسان